کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِرم 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَجرام] jorm گناه؛ خطا؛ بزه.
-
جستوجو در متن
-
جنایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنایة، جمع: جنایات] jenāyat ۱. (حقوق) جرم و گناه بزرگ، مانند جرح و قتل.۲. گناه؛ جرم.
-
اجرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جُرم] 'ajrām ۱.= جُرم۲.=[جمعِ جِرم]= جِرم〈 اجرام فلکی: (نجوم) = 〈 اجرام سماوی〈 اجرام سماوی: (نجوم) ستارگان، سیارات، خورشید، و ماه.
-
شریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: شُرکاء] šarik انباز؛ مشارک؛ همباز؛ همدست؛ همکن؛ همبهره.〈 شریک جرم: (حقوق) کسی که مجرم را در ارتکاب جرم کمک و یاری کرده.
-
دکاگرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décagramme] dekāgeram واحد اندازهگیری جرم، معادل ده گرم.
-
دسی گرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décigramme] desigeram واحد اندازهگیری جرم، معادل یکدهم گرم.
-
سانتی گرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: centigramme] sāntigeram واحد اندازهگیری جرم، معادل یکصدم گرم.
-
چشم پوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] ce(a)šmpuši نادیده گرفتن جرم و گناه کسی؛ عفو؛ اغماض.
-
دوراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] durāq دوغ یا ماست که آب آن را گرفته باشند و جرم آن باقی مانده باشد.
-
بزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bačak] ‹بژه› beze[h] ۱. خطا؛ جرم؛ عمل غیر قانونی.۲. [قدیمی] گناه.
-
مجرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mojrem ۱. (حقوق) کسی که مرتکب جرم شده؛ بزهکار.۲. [قدیمی] گناهکار.
-
چشم پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] če(a)šmpuš ویژگی کسی که چیزی را نادیده بگیرد یا از جرم و گناه کسی درگذرد؛ چشمپوشنده.
-
ذنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ذنوب] [قدیمی] zamb جرم؛ گناه؛ کار ناروا.〈 ذنب لایغفر: [قدیمی] گناه نابخشودنی.
-
ورفان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹رفان، ورفشان› [قدیمی] varafān آن که درخواست بخشش جرم و گناه کسی را بکند؛ شفیع؛ شفاعتکننده.