کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جلک› (زیستشناسی) [قدیمی] jal =چکاوک
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جلّ، جمع: اَجلال] jol[l] ۱. پوشاک چهارپایان؛ پالان.۲. پارچه، گستردنی، پوشاک، و امثال آنها که فرسوده باشد.۳. پوشش.
-
جل الخالق
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= بزرگ است آفریدگار)] jallalxāleq هنگام تعجب گفته میشود.
-
جل جلاله
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= بزرگ است جلال و شکوه او)] [قدیمی] jallajalāloh[u] به منظور ستایش خداوند به کار میرود.
-
جل ذکره
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= بزرگ است یاد او)] [قدیمی] jallazekroh[u] به منظور ستایش خداوند به کار میرود.
-
جل وزغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) [قدیمی] jolvazaq =جلبک
-
واژههای همآوا
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جلک› (زیستشناسی) [قدیمی] jal =چکاوک
-
جل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جلّ، جمع: اَجلال] jol[l] ۱. پوشاک چهارپایان؛ پالان.۲. پارچه، گستردنی، پوشاک، و امثال آنها که فرسوده باشد.۳. پوشش.
-
جستوجو در متن
-
نارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناروه› (زیستشناسی) [قدیمی] nāru جل؛ چکاوک.
-
کبک انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(زیستشناسی) [قدیمی] kabk[']anjir دراج؛ جل؛ چکاوک.
-
قبره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبّرَة، جمع: قُبَّر و قُبَر و قنابر] (زیستشناسی) [قدیمی] qobbare چکاوک؛ جل؛ قنبره.
-
جلنبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] jolombor کسی که جامۀ کهنه و کثیف و پارهپاره و جلمانند دربر داشته باشد.
-
جلنبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] jolombor کسی که جامۀ کهنه، کثیف، پارهپاره، و جلمانند در بر داشته باشد.