کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جو و گندم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسایش جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آسایشجوی› 'āsāyešju ۱. آسایشطلب؛ آسایشخواه؛ آنکه آسایش میخواهد.۲. آنکه دربند تنآسایی است.
-
بهانه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bahāneju کسی که دنبال بهانه میگردد.
-
کینه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کینهجوی› kineju انتقامجو.
-
کناره جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] ka(e)nāreju کنارهگیر؛ آنکه دوری جوید: ◻︎ با می به کنار جوی میباید بود / وز غصه کنارهجوی میباید بود (حافظ: ۱۱۰۹).
-
چاره جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹چارهجوی› čāreju چارهجوینده؛ کسی که در جستجوی راه علاج کسی یا اصلاح امری باشد.
-
چاه جو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹چاهجوی› čāhju = چاهجو
-
حقیقت جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹حقیقتجوی› haqiqatju کسی که در پی کشف حقیقت است؛ جویای حقیقت.
-
جاه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] ‹جاهجوی› [قدیمی] jāhju =جاهطلب: ◻︎ بر زمین زن صحبت این زاهدان جاهجوی / مشتریصورت ولی مریخسیرت در نهان (خاقانی: ۳۲۷).
-
راه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راهجوی› [قدیمی] rāhju جویندۀ راه.
-
رزم جو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) razmju رزمجونده؛ رزمخواه؛ جنگجو.
-
ستیزه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹ستیزهجوی› setizeju ۱. جنگجو.۲. سرکش.۳. ناسازگار.۴. لجوج.
-
صرفه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹صرفهجوی› sarfeju صرفهجوینده؛ کسی که در خرج کردن پول یا مصرف کردن چیزی اندازه نگاه دارد؛ مقتصد.
-
هنگامه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ha(e)ngāmeju ۱. جنگجو.۲. ماجراجو. * هنگامهطلب.
-
جستوجو در متن
-
پخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] paxal کاه جو یا گندم که هنوز کوبیده و خرد نشده باشد؛ ساقههای خشکشدۀ جو یا گندم؛ کاه درشت.