کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جوین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جو۱ jo[w]) [قدیمی] jovin ۱. چیزی که از جو تهیه شده باشد.۲. (اسم) نان جو؛ جوینه: ◻︎ جوینی که از سعی بازو خورم / بِه از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱: ۱۴۹).
-
میده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] meyde ۱. آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند.۲. (اسم) نانی که از این نوع آرد پخته شود: ◻︎ جوینی که از سعی بازو خورم / بِه از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱: ۱۲۹).۳. (اسم) نوعی حلوا.