کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) juyande جستجوکننده؛ طلبکننده؛ کاوشکننده: ◻︎ گر گران و گر شتابنده بُوَد / آنکه جویندهست یابنده بُوَد (مولوی: ۳۷۲).
-
جستوجو در متن
-
راه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راهجوی› [قدیمی] rāhju جویندۀ راه.
-
عیب جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹عیبجوی› 'eybju عیبجوینده؛ جویندۀ عیب دیگران؛ کسی که عیبها و بدیهای دیگران را تفحص میکند و آشکار میسازد.
-
متفقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motafaqqed جویندۀ گمشده.
-
چرونده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] čarvande چارهجوینده.
-
جویا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جویان› juyā جستجوکننده؛ جوینده.
-
یوزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yuzande جوینده؛ جستجوکننده.
-
بحاث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bahhās بسیاربحثکننده؛ بسیارجوینده و کنجکاو.
-
متتبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motatabbe' جوینده؛ تحقیقکننده.
-
متحری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motaharri ۱. قصدکننده.۲. جوینده.
-
متعرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mote(a)'arref جوینده و خواهندۀ چیزی برای شناختن آن.
-
ملتجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moltaji پناهجوینده؛ پناهبرنده.
-
متفحص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motafahhes تفحصکننده؛ جوینده؛ کاوشکننده.
-
حق جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹حقجوی› haqju جویندۀ حقیقت و راستی؛ آنکه جویای حق و حقیقت است.