کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جویا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
استفسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estefsār ۱. توضیح و تفسیر خواستن؛ جویا شدن؛ پرسیدن.۲. (اسم) پرسش؛ سؤال.
-
تفقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafaqqod ۱. جستجو کردن؛ جویا شدن.۲. گمشده را بازجستن.۳. دلجویی کردن.
-
استمزاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemzāj صحبت کردن با کسی برای شناختن میل و خواهش او؛ رٲی و عقیده و ارادۀ کسی را در امری جویا شدن.
-
پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: pursītan] porsidan ۱. پرسش کردن؛ سؤال کردن.۲. (مصدر لازم) [قدیمی] جویا شدن از حال کسی؛ خبر گرفتن.
-
پژوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) pažuhidan ۱. جستجو کردن؛ تفحص کردن.۲. تحقیق کردن.۳. خواستن؛ طلب کردن.۴. بازجستن؛ جویا شدن.
-
بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹واخواست› bāzxāst ۱. جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی؛ مؤاخذه.۲. سرزنش.۳. (حقوق) اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری.