کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹جوخه› [قدیمی] juq دسته؛ گروه.
-
واژههای همآوا
-
جوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جغ، جو، جوه› juq چوبی که روی گردن جفت گاو میگذارند و گاوآهن را به آن میبندند و زمین را شخم میزنند؛ یوغ.
-
جستوجو در متن
-
طلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از کردی] [قدیمی] tolb ۱. دستهای از مردم؛ گروه.۲. فوجی از لشکر.〈 طُلبطُلب: [قدیمی] گروهگروه؛ دستهدسته: ◻︎ جان پاکان طُلْبطُلْب و جوقجوق / آیدت از هر نواحی مست شوق (مولوی: ۵۵۹).