کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوژه، چوزه، چوژه، جوزک، جوگک› juje بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد بهویژه مرغ خانگی.
-
واژههای مشابه
-
جوجه تیغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jujetiqi جانوری کوچک، پستاندار، و حشرهخوار با پوزۀ دراز، دستوپای کوتاه، دندانهای تیز، و بدنی پوشیده از تیغهای نوکتیز که هنگام احساس خطر خود را گلوله میکند و در میان تیغهایش پنهان میشود. غالباً شبها بیرون میآید و حشرات را ...
-
جوجه کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) jujekeši تولید جوجۀ مرغ، بوقلمون، کبوتر، و مانند آنها از تخم نطفهدار بهوسیلۀ ماشینهای مخصوصی که همان حرارت بدن پرنده در موقع خوابیدن روی تخمها را فراهم میسازند.
-
جستوجو در متن
-
جوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوژه› (زیستشناسی) [قدیمی] jo[w]ze جوجه.
-
جوژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوجک› (زیستشناسی) [قدیمی] južak =جوجه
-
جوژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] juže جوجه
-
فرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: فِراخ و افراخ و فروخ] [قدیمی] farx جوجه.
-
فره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fareh جوجه.
-
چوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چوژه› [قدیمی] čuze = جوجه
-
قنفذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قَنافِذ] (زیستشناسی) [قدیمی] qonfo(a)z = جوجهتیغی
-
خارپشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xārpošt = جوجهتیغی
-
تشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) taši = جوجهتیغی
-
بیهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bihan = جوجهتیغی