کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) jahidan = جُستن
-
جستوجو در متن
-
جستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) jastan جهیدن.
-
برجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] barjaestan جهیدن؛ پریدن.
-
وثوب
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر) [عربی] vosub جستن؛ جهیدن.
-
سیستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] sistan جستن؛ جهیدن؛ جستوخیز کردن.
-
جه
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ جهیدن و جَستن) jah ۱. =جهیدن۲. (اسم مصدر) [قدیمی] جهش.
-
فروجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] forujastan ۱. جستن؛ جهیدن.۲. به پایین جستن.
-
جست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ جَستن، اسم مصدر) jast =جَستن= جستوخیز: پرش؛ جهیدن و خیز برداشتن.
-
جهان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ جهاندن و جهانیدن) jahān ۱. =جهاندن۲. (صفت، قید) در حال جهیدن؛ جهنده.
-
دفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] dafq ریختن آب؛ ریختن آب بهشدت؛ جستن آب؛ جهیدن آب از چیزی.
-
فوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] favarān ۱. بیرون آمدن آب یا مایعی از جایی با فشار.۲. جوشش؛ جهیدن.
-
سکیزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اسکیزیدن› [قدیمی] sekizidan ۱. برجستن، جهیدن، جستوخیز کردن،۲. الیز زدن؛ جفتک انداختن.
-
اختلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelāj ۱. تکان خوردن و لرزیدن.۲. (پزشکی) [قدیمی] جهیدن و تکان خوردن غیرارادی عضوی از بدن، مثل پریدن پلک چشم یا جهیدن رگ؛ تیک.۳. [قدیمی] گذشتن چیزی از دل همراه با شک و تردید.
-
نزوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nazavān ۱. جهیدن؛ برجستن.۲. جستن نر بر ماده.۳. حدت و شدت خشم.