کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهان دیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جهان گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jahāngir ۱. بینالمللی؛ جهانی.۲. = جهانگشا۳. کسی یا چیزی که شهرتش به همۀ نقاط جهان برسد.
-
جهان گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] jahāngiri = جهانگشایی
-
جهان نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جهاننمای› jahānna(e,o)mā ۱. ویژگی آنچه تصاویری از جهان نشان میدهد، مانند تلویزیون.۲. (اسم) نقشۀ جغرافیا که زمین را بهصورت دو نیمکره نشان میدهد.۳. نشاندهندۀ جهان
-
جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jahānnavard جهانگرد؛ سیاح.
-
جستوجو در متن
-
کتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] katm پنهان کردن؛ پنهان داشتن امری یا چیزی.〈 کتم عدم: [قدیمی، مجاز] جهانی که پنهان است و دیده نمیشود؛ جهان نیستی؛ نابودی.
-
عین الیقین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eynolyaqin ۱. (تصوف) مرحلۀ دوم یقین، پس از علمالیقین که سالک بهسبب صفای باطن به کشف بسیاری از اسرار جهان نائل میشود.۲. [قدیمی] یقین به کیفیت و ماهیت چیزی با دیدن آن به چشم؛ یقین داشتن بر ماهیت امری یا چیزی که به چشم دیده شده، چنا...
-
چشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čašm] če(a)šm ۱. (زیستشناسی) عضو حسی و بینایی بدن انسان و حیوان.۲. [مجاز] نظر؛ نگاه اجمالی: چشمم به او افتاد.۳. [مجاز] انتظار؛ توقع: ◻︎ گر از دوست چشمت بر احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست (سعدی۳: ۳۹۲).۴. [عامیانه، مجاز] = &l...