کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهانگرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهانگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jahāngard کسی که در شهرها و کشورها میگردد و سیاحت میکند؛ جهاننورد؛ گردشگر؛ سیاح؛ توریست.
-
جستوجو در متن
-
گیتی خرام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gitixo(a,e)rām = جهانگرد
-
گیتی نورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gitinavard = جهانگرد
-
جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jahānnavard جهانگرد؛ سیاح.
-
سیاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sayyāh کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند؛ جهانگرد؛ بسیارسیاحتکننده.
-
توریست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: touriste] turist کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر میکند؛ گردشگر؛ جهانگرد.
-
شبکوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹شبکو، شبکو، کاوشبکو› [قدیمی] šabkuk ۱. درویش؛ فقیر.۲. درویشی که شب روی بلندی مانند پشته یا درخت میرفت و به آواز بلند مردم را دعا میکرد و صدقه میخواست: ◻︎ زهی جوفروشان گندمنمای / جهانگرد شبکوک خرمنگدای (سعدی۱: ۱۲۶).
-
خبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَخبار] xabar ۱. مطلبی دربارۀ یک رویداد جدید.۲. (اسم مصدر) آگاهی.۳. حدیث.۴. [مجاز] حادثه؛ رویداد.۵. (ادبی)= گزاره〈 خبر دادن: (مصدر متعدی) اطلاع دادن.〈 خبر داشتن: (مصدر لازم) اطلاع داشتن؛ مطلع بودن.〈 خبر شدن: (مصدر لاز...