کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جنگ آزما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹جنگآزمای› [قدیمی] jang[']āz[e]mā =جنگجو
-
جنگ آزموده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jamg[']āz[e]mude کسی که جنگ کرده و تجربه و مهارت در جنگ پیدا کرده است؛ رزمآزموده؛ دلیر؛ جنگجو؛ جنگدیده.
-
پیش جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pišjang ۱. آنکه پیش از دیگران به دشمن حمله کند؛ کسی که در نبرد پیشی کند.۲. سپاهیانی که در صف جلو به سوی مواضع دشمن بروند.
-
جستوجو در متن
-
آوردیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'āvardidan آورد کردن؛ جنگ کردن؛ نبرد کردن؛ پیکار کردن؛ حمله کردن.
-
ممارات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مماراة] [قدیمی] momārāt جنگ کردن؛ جدال کردن؛ پیکار کردن.
-
درافتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) dar[']oftādan با کسی جنگ و جدال کردن؛ کشمکش کردن؛ ستیزه کردن.
-
جنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) jangidan جنگ کردن؛ نبرد کردن.
-
پیکارکرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] peykārkard پیکار کردن؛ جنگ کردن.
-
افندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آفندیدن› [قدیمی] 'afandidan ۱. جنگ کردن؛ دشمنی کردن.۲. برانگیختن به جنگوجدال.
-
تجادل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajādol جدال کردن؛ با هم جنگوستیز کردن.
-
کوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: kōxšītan] kušidan ۱. جد و جهد کردن؛ تلاش کردن؛ بسیار کار کردن.۲. [قدیمی] جنگ کردن؛ مبارزه کردن.
-
رزمگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رزمگه› [قدیمی] razmgāh جای رزم؛ میدان جنگ؛ جای جنگ کردن.
-
تخاصم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxāsom با هم دشمنی کردن؛ با یکدیگر جنگوستیز کردن.
-
تحارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahārob با هم جنگ کردن.