کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] jangal ۱. زمین پهناور که از درختان انبوه و بیشمار پوشیده شده و دارای نهرها و جویبارها باشد.۲. [عامیانه، مجاز] آنچه در انبوهی یا بینظمی همانند جنگل است.
-
واژههای مشابه
-
جنگل کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [سنسکریت. فارسی] jangalkāri کاشتن درختان بیشمار در زمینی پهناور به منظور ایجاد جنگل.
-
جستوجو در متن
-
جنگلبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت. فارسی] jangalbān کسی که مٲمور محافظت و مراقبت جنگل باشد؛ نگهبان جنگل.
-
غیضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غَیضَة، جمع: غیاض] [قدیمی] qeyze بیشه؛ جنگل.
-
جنگلبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [سنسکریت. فارسی] jangalbāni ۱. شغل و عمل جنگلبان.۲. علم و فن نگاهداری جنگلها و جلوگیری از آفات جنگل و مراقبت در بهرهبرداری صحیح از جنگلها و حفظ حیوانات جنگلی.۳. (اسم) ادارۀ مسئول انجام این کار.
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šār نوعی شمشاد که در جنگلهای شمالی ایران میروید.
-
پیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) piru نوعی سرو کوهی در جنگلهای شمال ایران.
-
تیماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] timās ۱. بیشه.۲. نیزار.۳. جنگل.
-
غیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغیال] [قدیمی] qil درختان انبوه و درهمپیچیده؛ بیشه؛ جنگل.
-
لرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لرخ› (زیستشناسی) larg از درختان جنگلی که در جنگلهای شمال ایران میروید و بهعنوان درخت زینتی هم کاشته میشود.
-
نهضت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نهضة] ne(a)hzat ۱. (سیاسی) جنبش؛ قیام: نهضت جنگل.۲. [قدیمی] حرکت؛ عزیمت.
-
ارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اورس، ارسا، هورس، ورس› (زیستشناسی) 'ors درختی از خانوادۀ سرو با چوبی سخت که در کوهها و کنارۀ جنگلها میروید؛ سرو کوهی؛ ارجا؛ ابهل.
-
آلام دلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ālāmdeli درختی با برگهای دندانهدار، گلهای سفید، میوۀ خوراکی خاکستریرنگ خالدار، که در جنگلهای مازندران میروید.