کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jonun ۱. دیوانگی.۲. [مجاز] شیفتگی؛ شیدایی.〈 جنون ادواری: (پزشکی) حالت دیوانگی که گاهگاه در انسان بروز میکند.〈 جنون اطباقی: (پزشکی) حالت دیوانگی همیشگی.〈 جنون اعداد: (پزشکی) نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعدا...
-
جستوجو در متن
-
اسکیزوفرنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: schizophrénie] (پزشکی) 'eskizofer[e]ni = جنون 〈 جنون جوانی
-
شیزوفرنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [آلمانی: schizophrenie] (پزشکی) šizoferni, šizofreni = جنون 〈 جنون جوانی
-
خبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xab[a]l جنون؛ دیوانگی.
-
دیوانگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) divānegi دیوانه بودن؛ بیعقلی؛ جنون.
-
سودازدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] so[w]dāzadegi حالت شیفتگی و آشفتگی و جنون.
-
شوریدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šuridegi ۱. پریشانی؛ آشفتگی.۲. عشق و جنون.
-
ادواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ادوار) [عربی. فارسی] 'advāri امری که نوبتبهنوبت و گاهبهگاه صورت میگیرد؛ نوبتی: جنون ادواری.
-
خبط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xabt سهو؛ اشتباه.〈 خبط دماغ: جنون.〈 خبط کردن: (مصدر لازم) اشتباه کردن؛ به خطا افتادن.
-
هوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] havas ۱. خواهش نفس؛ مرادف هوا.۲. نوعی جنون؛ دیوانگی؛ سبکی عقل.〈 هوس کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) به چیزی میل پیدا کردن؛ آرزومند چیزی شدن.
-
هاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) hāri مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه، و گرگ تولید میشود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا، مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود؛ داءالکلب؛ راژ.
-
سودا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سوداء] so[w]dā ۱. (طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن.۲. (طب قدیم) مرض مالیخولیا؛ فساد فکر؛ خیالبافی.۳. [قدیمی، مجاز] عشق.۴. (طب قدیم) جنون.۵. [قدیمی، مجاز] هوا و هوس: ◻︎ روزی تر و خشک من بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست (سعدی۲: ۳۲۹).