کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گُند، جمع: اجناد و جنود] [قدیمی] jond سپاه؛ لشکر.
-
جند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گُند] [قدیمی] jond بیضه؛ خایه.〈 جندِ بیدَستَر (بیدست، بادستر): کیسهای غدهمانند در زیر پوست شکم بیدستر (نر و ماده) که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار میرفت؛ هزدگند؛ آشبچگان؛ خزمیان.
-
جستوجو در متن
-
آش بچگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āšbač[č]egān = جند۱ 〈 جند بیدستر
-
هزدگند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] hazadgond جند بیدستر؛ خایۀ سگ آبی.
-
بیدستر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ویدستر، بادستر› (زیستشناسی) [قدیمی] bidastar حیوانی پستاندار، از راستۀ جوندگان با سر گِرد، گوشهای کوچک، پاهای پردهدار، دم پَهن، پوست لطیف، و موهای خرمایی که در آب بهخوبی شنا میکند و در کنار رودخانهها بهطور دستهجمعی خانههای محکم دو طبق...