کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنایة، جمع: جنایات] jenāyat ۱. (حقوق) جرم و گناه بزرگ، مانند جرح و قتل.۲. گناه؛ جرم.
-
جستوجو در متن
-
جانی٢
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: جُناة و اَجناء] jāni کسی که مرتکب جنایت شود؛ جنایتکار؛ گناهکار؛ تبهکار.
-
جنایات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع جنایَة] jenāyāt =جنایت
-
جنایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جنایة) [عربی: جنائیّ] (حقوق) jenāy(')i ۱. مربوط به جنایت.۲. رسیدگیکننده به جنایت: پلیس جنایی.
-
جریره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جریرَة، جمع: جرائر] [قدیمی] jarire ۱. گناه؛ بزه.۲. جنایت.
-
جنحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنحَة] (حقوق) [منسوخ] jonhe جرمی که مجازاتش بیشتر از مجازات عمل خلاف و کمتر از مجازات جنایت باشد.
-
آگاهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: ākāsīh] 'āgāhi ۱. خبر داشتن؛ اطلاع.۲. هوشیاری؛ آگاه بودن: ◻︎ عبادت به تقلید، گمراهی است / خُنُک رهرویی را که آ گاهی است (سعدی۱: ۱۷۸).۳. (اسم) سازمان نیروی انتظامی برای کشف دزدی، جنایت، و دستگیر کردن بزهکاران؛ تٲمینات.۴. (اسم)...
-
دادگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دادگه› dādgāh ۱. (حقوق) شعبهای از دادگستری که یک یا چند تن دادرس در آنجا به دادخواستهای مردم رسیدگی میکنند و حکم میدهند؛ محکمه.۲. [قدیمی] جایی که داد مظلوم از ظالم بستانند؛ جایی که به جرم و گناه کسی رسیدگی کنند؛ جای دادرسی.〈 دادگاه اس...