کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنازَة، جمع: جنائز] jenāze ۱. جسد مرده؛ نعش.۲. [مجاز] خسته.۳. [قدیمی] تابوت یا تختهای که مرده را با آن بردارند.
-
جستوجو در متن
-
جنایز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنائز، جمعِ جنازَة] [قدیمی] janāy(')ez =جنازه
-
نعش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] na'š ۱. جنازه؛ جسد.۲. [قدیمی] تابوت.
-
تشییع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašyi' ۱. در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن.۲. [قدیمی] بدرقه رفتن؛ به قصد وداع دنبال کسی رفتن.
-
بادرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vātrang] bādrang ۱. ‹بادارنگ، واترنگ، وارنگ، بادرنج› (زیستشناسی) = بالنگ: ◻︎ بین که دیباباف رومی در میان کارگاه / دیبهی دارد به کار اندر به رنگ بادرنگ (منوچهری: ۶۱).۲. [قدیمی] گاهواره: ◻︎ ای حبهدزد بوده ز گاواره تا به گور / وی زنبهم...