کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jamāl ۱. زیبایی؛ نیکوصورتی؛ حسن صورت؛ خوشگلی.۲. [قدیمی، مجاز] مایۀ زیبایی.
-
جمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] jammāl شتردار؛ شتربان؛ ساربان.
-
جمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جَمَل] jemāl شتران.
-
واژههای مشابه
-
صاحب جمال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sāhebjamāl خوشگل؛ زیبا؛ خوبروی.
-
جستوجو در متن
-
صباحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صباحة] [قدیمی] sabāhat خوبرو شدن؛ صاحب جمال شدن؛ خوبرویی؛ زیبایی؛ خوشگلی؛ جمال.
-
غریب حسن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qaribhosn دارای جمال و زیبایی شگفتآور.
-
شکوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šokuhe شکوه؛ جاهوجلال؛ زیبایی؛ جمال.
-
صورت پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] suratparast پرستندۀ صورت؛ صورتباز؛ آنکه صورت زیبا را دوست دارد؛ کسی که فریفتۀ جمال و صورت ظاهر است.
-
بارع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bāre' ۱. نیکو؛ فائق.۲. کسی که در علم و فضل یا جمال بر دیگران برتری دارد.
-
شاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شارَة] [قدیمی] šāre ۱. حسن و جمال.۲. هیئت.۳. لباس.۴. زینت.
-
روا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رواء] [قدیمی] rovā ۱. حسنمنظر؛ صورت زیبا.۲. زیبایی؛ جلوه؛ جمال.
-
صبیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] sabih ۱. سفیدچهره.۲. خوبرو؛ زیباروی؛ خوشگل؛ صاحبجمال.
-
مفلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی: مفلاق؟] [قدیمی] meflāk مفلوک؛ تهیدست؛ بیچیز: ◻︎ به قسمت است مقادیر رزق نه از جهد است / دلیلش ابله مرزوق و زیرک مفلاک (جمالالدین عبدالرزاق: ۲۲۸).