کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جماد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ نبات و حیوان، جمع: جمادات] jamād هر چیز بیجان و بیحرکت، از قبیل سنگ، چوب، فلز، و امثال آنها.
-
جستوجو در متن
-
جمادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] jamādi جماد بودن.
-
بربسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] barbaste ۱. جامد؛ جماد.۲. ساختگی و بیاصل.
-
رسخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rasx انتقال روح از جسم انسان به جسم گیاه یا جماد؛ تناسخ.
-
موالید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مولود] [قدیمی] mavālid = مولود〈 موالید ثلاثه: [قدیمی، مجاز] جماد، نبات، و حیوان.〈 موالید سهگانه: = 〈 موالید ثلاثه
-
امکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emkān ۱. ممکن بودن؛ میسر بودن.۲. قدرت؛ توانایی: ◻︎ کنونت که امکان گفتار هست / بگوی ای برادر به لطف و خوشی (سعدی: ۵۳).۳. [قدیمی] فرصت.۴. (فلسفه) [مقابلِ وجوب] چیزی که وجود یا عدم آن ضروری نباشد یعنی بود و نبودش یکسان باشد، مانند...