کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جلسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جلْسَة، جمع: جلسات] jal[a]se ۱. نشست برای رسیدگی و گفتگو دربارۀ امری.۲. محلی که چنین نشستی در آن برگزار میشود.
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] suratjalase نوشتهای که در آن خلاصۀ گفتگوهای اعضای مجلسی ذکر شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
جلسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جلسة] jalasāt =جلسه
-
صورت مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] suratmajles = صورتجلسه
-
ترویحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ترویحَة، جمع: تَراویح] [قدیمی] tarvihe جلسه؛ نشست.
-
سمینار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: seminar] seminār ۱. جلسهای که در آن مجموعهای از سخنرانیها دربارۀ موضوعی خاص در زمان و مکان معین ارائه میشود.۲. مکان برگزاری چنین جلسهای.
-
تراویح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع تَرویحَة] [قدیمی] tarāvih ۱. = ترویحه۲. جلسه و نشست مختصر.
-
کنکور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: concours] konkur جلسۀ آزمون کتبی که داوطلبان برای ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی در آن شرکت میکنند.
-
انعقاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'en'eqād ۱. بسته شدن.۲. بسته شدن و غلیظ شدن مایع.۳. بسته شدن پیمان.۴. برپایی جلسه، مجلس، و امثال آنها.
-
ابستروکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: obstruction] (سیاسی) 'abst[e]roksiyon حاضر نشدن عدهای از نمایندگان مجلس قانونگذاری به منظور از اکثریت انداختن جلسه و جلوگیری از تصویب لایحهای که در مجلس مطرح شده.
-
مصاحبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصاحَبَة] mosāhebe ۱. با کسی صحبت داشتن.۲. همصحبتی؛ همدمی.۳. (اسم) جلسهای رسمی که در آن شخصی به پرسشهایی که از او میشود پاسخ میدهد.
-
پروتکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: protocole] porotokol, peretekol ۱. (سیاسی) صورت مجلس مذاکرات سیاسی؛ مقاولهنامه.۲. پیشنویس قرارداد یا صورتجلسۀ مذاکرات که بعد بهصورت پیمان درآید.۳. (سیاسی) تشریفات رایج در ارتباطات بینالمللی.
-
سخنرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) soxanrāni ۱. سخن گفتن برای مردم؛ نطق کردن؛ خطبه خواندن.۲. (اسم) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان میشود.۳. (اسم) جایی که سخنانی ادا میشود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع میشوند
-
نشست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ نشستن، اسم مصدر) [پهلوی: nišast] nešast ۱. = نشستن۲. جلوس.۳. جلسه.۴. فرورفتگی زمین در اثر زلزله یا حوادث طبیعی دیگر.〈 نشستوبرخاست:۱. نشستن و برخاستن بهصورت متوالی.۲. [مجاز] آداب مجالست و معاشرت.