کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jaft = چَفت
-
جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) joft ۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که بهصورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب.۲. دو عدد از چیزی یا کسی.۳. (صفت) [مقابلِ طاق] زوج.۴. زن یا شوهر؛ همسر.۵. دو حیوان نروماده که با یکدیگر جفتگیری میکنند.۶. (صفت) [عامیانه، مجاز] دو چیز برابر و مانند ه...
-
واژههای مشابه
-
آهن جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhanjoft = گاوآهن
-
پاک جفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākjoft شوهر یا زنی که به همسر خود خیانت نکند؛ جفت پاک؛ همسر عفیف.
-
جفت آفرید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) joft[']āfarid گیاهی با شاخههای باریک و کوتاه، برگهای ریز، و تخمهای شبیه حلبه که در غلافی به اندازۀ بادام جا دارد. تخمهای آن در طب به کار میرود.
-
جفت گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (زیستشناسی) joftgiri جفت شدن حیوان نروماده با هم برای تولید نسل؛ لقاح.
-
جستوجو در متن
-
شفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ وتر، جمع: اشفاع] [قدیمی] šaf' زوج؛ جفت؛ عدد جفت.
-
لنگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] lenge ۱. [مقابلِ جفت] فرد.۲. یک نیمۀ باری که بر ستور گذاشته میشود.۳. چیزی که جفت یا دو قسمت داشته باشد.
-
آهن شیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhanšiyār = آهنجفت
-
توروه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ترووه، تروه، تووه› [قدیمی] turave جفت؛ زوج.
-
سفاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sefād جفتگیری حیوانات.
-
زوجین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، تثنیۀ زوج] ‹زوجان› zo[w]jeyn زنوشوهر؛ جفت.
-
رمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رَمَکَة] [قدیمی] ramak مادیانی که برای جفتگیری و تولید مثل باشد؛ اسب.