کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ja'l ۱. تغییر سند یا هر نوع نوشتۀ رسمی دیگر برخلاف حقیقت و به قصد تقلب.۲. ساختن چیزی دروغین و شبیه اصل: جعل اسکناس. گردانیدن.۳. خلق کردن سخنی دروغین و منسوب کردن آن به دیگران: جعل حدیث.۴. وضع کردن و آفریدن. ٥. (صفت) دروغین.
-
جعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jo'l ١. اجرتی که برای کاری قرار دهند؛ مزد؛ اجرت؛ دستمزد.٢. باج؛ رشوه.
-
جعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) jo'al حشرهای سیاه و پِردار، بزرگتر از سوسکهای خانگی که در بیابانهای گرم پیدا میشود و بیشتر روی سرگین حیوانات مینشیند؛ بالش مار؛ سرگینغلتان؛ سرگینگردان؛ سرگینگردانک؛ خبزدو؛ خبزدوک؛ خزدوک؛ خزوک؛ خروک؛ چلاک؛ چلانک؛...
-
واژههای همآوا
-
جال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جالی› [قدیمی] jāl ۱. دام؛ تله: ◻︎ ای ز انعامت گرفته صاحب آمال مال / بر ره خصمت نهاده صاحب آجال جال (قطران: ۴۴۴).۲. دامی که برای گرفتن پرندگان به کار میرفت: ◻︎ همچو ماهیست خسته گشته به شست / همچو مرغیست بسته گشته به جال (مسعودسعد: مجمعالفرس...
-
جال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹جالی› (زیستشناسی) jāl =اراک
-
جستوجو در متن
-
خزدوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xazduk = جُعَل
-
قرنبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قرنبیٰ، معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] qorombā = جُعَل
-
چلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چلانک› (زیستشناسی) [قدیمی] čalāk = جُعَل
-
سرگین گردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sergingardān = جُعَل
-
بالش مار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bālešmār جعل؛ سرگینگردان.
-
گوگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوگال، گوگردانک› (زیستشناسی) gugār سرگینگردان؛ جُعَل.
-
مجعول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maj'ul ۱. قراردادهشده.۲. ساختهشده؛ ساختگی؛ جعلشده.
-
خنفسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خنفساء، جمع: خَنافِس] (زیستشناسی) [قدیمی] xonfasā حشرهای سیاهرنگ، بدبو، و کوچکتر از جُعَل.