کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعبهابزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ابزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awbzār] ‹اوزار› 'abzār ۱. هرچه بهوسیلۀ آن کاری انجام شود؛ آلت.۲. نوار باریک برجسته یا گود زینتی حاشیۀ چیزهایی از قبیل گچبری، چوب، و مانند آن.۳. واسطه برای دستیابی به هدف.۴. دستگاه یا وسیلهای که برای کارهای صنعتی به کار میرود.۵. ...
-
جعبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جعبَة] ja'be ۱. ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود.٢. [قدیمی] تیردان؛ ترکش.٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: ◻︎ چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸).