کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جشن اول ماه مه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mah = ماه
-
آوریل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: avril] 'āvril ماه چهارم تقویم میلادی بین ماه مارس و مه.
-
ایار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] 'ayār ماه پنجم از تقویم شمسی عربی، مطابق ماه مه، بین نیسان و حزیران.
-
فروردین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: fravartīn] farvardin ۱. ماه اول سال خورشیدی پس از اسفند و پیش از اردیبهشت؛ ماه اول بهار.۲. [قدیمی] روز نوزدهم از هر ماه خورشیدی.
-
مه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mai] me ماه پنجم سال میلادی بین آوریل و ژوئن.
-
تشرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی، جمع: تشارین] [قدیمی] tešrin دو ماه از سال شمسی کشورهای عربی.〈 تشرین اول: [قدیمی] ماه دهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین ایلویل و تشرین ثانی، مطابق با اکتبر.〈 تشرین ثانی: [قدیمی] ماه یازدهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین تشرین ...
-
خرمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xa(e)rman ۱. (کشاورزی) محصول دروشده و رویهمریخته که هنوز نکوبیده و کاه آن را جدا نکردهاند.۲. [مجاز] تودۀ چیزی.〈 خرمن ماه (مه): [قدیمی، مجاز] هالۀ ماه: ◻︎ آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق / خرمن مه به جوی خوشهٴ پروین به دو جو (حافظ: ۸۱۴...
-
لیلةالرغائب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لَیلةالرغائب] leylatorraqā'eb شب جمعه اول ماه رجب.
-
مه جبین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹ماهجبین› mahjabin ۱. آنکه پیشانیش مانند ماه تابان باشد.۲. [مجاز] زیبارو.
-
ژانویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: janvier] žānviye ماه اول از سال میلادی که ۳۱ روز و تقریباً برابر نیمۀ دوم دی و نیمۀ اول بهمنماه است.
-
آذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سریانی] ‹آدار، اذار، آذر، اذر› 'āzār ماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماههای سال سُریانی یا رومی؛ ماه اول بهار: ◻︎ این هنوز اول آذار جهانافروز است / باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار (...
-
محرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moharram ماه اول از سال هجری قمری؛ شهرالحرام؛ محرمالحرام. Δ این ماه را برای آن محرم گفتهاند که عرب در این ماه جنگ کردن را حرام میدانستند.
-
برغندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برقندان› [قدیمی] barqandān ۱. جشن، مهمانی، و عیشوعشرتی که در روزهای آخر ماه شعبان برگزار میشده است: ◻︎ رمضان میرسد اینک دهم شعبان است / می بیارید و بنوشید که برغندان است (نزاری: لغتنامه: برغندان).۲. شرابی که در آخر ماه شعبان میخوردند که ت...
-
عید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عید 'id، جمع: اعیاد] 'i(ey)d هر روزی که در آن یادبودی از خوشی و شادی برای گروهی از مردم باشد؛ روز جشن؛ جشن.〈 عید اضحی: =〈 عید قربان〈 عید صیام: [قدیمی] =〈 عید فطر〈 عید غدیر: از اعیاد شیعیان، مطابق با ۱۸ ذ...
-
سال مه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سالماه› [قدیمی] sālmah حساب سال و ماه؛ تاریخ: ◻︎ شدش فرامش آن سالمه که شهر تو را / فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان (مسعودسعد: لغتنامه: سالمه).