کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزءً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
جذع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: جذوع] [قدیمی] jeza' تنۀ درخت.
-
جزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جزاء] jazā ۱. مجازات بدی؛ کیفر.۲. پاداش نیکی؛ مزد.
-
جزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jaz' ۱. سنگی سیاه با خالهای سفید، زرد، و سرخ که در معدن عقیق پیدا میشود؛ مهرۀ یمانی.۲. [مجاز] چشم زیبا.
-
جزع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] jaza' ۱. اظهار حزن و دلتنگی؛ بیتابی؛ نالهوزاری؛ ناشکیبایی.۲. ناشکیبایی کردن؛ بیتابی کردن.
-
جستوجو در متن
-
سی یک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) siyek یک جزء از سی جزء چیزی؛ یکسیام.
-
ده یک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dahyek یک جزء از ده جزء چیزی؛ یکدهم؛ عشر؛ دهیوده.
-
سی پاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sipāre سی جزء قرآن که هر جزء را جداگانه جلد کرده باشند.
-
اجزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اجزاء، جمعِ جزء] 'ajzā = جزء
-
سرکنگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سکنگبین، سکنجبین، سرکهانگبین› serkangabin شربتی که از جوشاندن ۱۷۵ جزء قند یا شکر در ۱۰۰ جزء سرکه درست میشود.
-
سریال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: sérial] ser[i]yāl مجموعهای که جزءبهجزء عرضه شود.
-
مشطور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maštur ۱. (ادبی) در عروض، شعری از بحر رجز که سه جزء از شش جزء آن کم کرده باشند.۲. [قدیمی] دونیمهشده.
-
تفاریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تفریق] [قدیمی] tafāriq ۱. چیزهای پراکنده.۲. اجزای پراکنده.۳. جزءجزء؛ جداجدا.۴. اندکاندک.
-
جزو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: جزء] jozv ۱. =جزء۲. [قدیمی] =جزوه
-
شطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشطُر و شُطور] [قدیمی] šatr پارهای از چیزی؛ جزء؛ پاره؛ نیمه؛ نیمۀ چیزی.