کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریان هوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هواشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] havāšenāsi شناختن اوضاع جوی؛ علم سنجش میزان فشار هوا و تشخیص حالات جوی؛ آئرولوژی و دمای هوا.
-
وزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vazeš جنبش هوا.
-
باخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bāxe = لاکپشت: ◻︎ چون باخهای به همت زادی ز بیضهٴ دین / دان خصم جان هوا را چون ماهیان هوا را (امیرخسرو: مجمعالفرس: باخه).
-
متان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méthan] (شیمی) metān گازی بیرنگ، بیبو، بیطعم، سبکتر از هوا، و قابل احتراق که با شعلۀ زرد در هوا میسوزد و در مرداب، فاضلاب، و معادن زغالسنگ یافت میشود؛ گاز مرداب.
-
خفگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) xafegi حالتی که بهواسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی، و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست میدهد و گاه سبب مرگ میشود.
-
گرما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: garmāk، مقابلِ سرما] garmā گرمی هوا.
-
کوران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: courant] kurān ۱. جریان هوا.۲. (اسم) جریان.
-
فشارنگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešārnegār ابزاری برای ترسیم فشار هوا؛ باروگراف.
-
شرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹شرر› šarār آنچه از آتش به هوا میپرد.
-
شراره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرارَة] šarāre ریزۀ آتش که به هوا میپرد؛ جرقه.
-
شرر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] šarar شرار؛ آنچه از آتش به هوا میپرد؛ جرقه.
-
کنسرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: conserve] konserv خوراک آماده که در قوطی سربستۀ فاقد هوا نگهداری میشود.
-
پلفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] polofte هرچیز سبک و نیمسوخته که از میان آتش به هوا رود.
-
ساسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] sāsāt دریچۀ کوچکی در دستگاه کاربراتور در جلو لولۀ هوا.
-
رطوبت سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) rotubatsanj دستگاهی برای اندازه گرفتن درجۀ رطوبت هوا.