کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرواسک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرواسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جراسک، چراسک› (زیستشناسی) [قدیمی] jarvāsak =جیرجیرک
-
جستوجو در متن
-
چراسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čarāsak =جرواسک
-
جراسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چراسک› (زیستشناسی) [قدیمی] jarāsak =جرواسک
-
جزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چزد› (زیستشناسی) [قدیمی] jazd =جرواسک
-
چزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جزد› (زیستشناسی) [قدیمی] čazd حشرهای سبزرنگ و شبیه ملخ که در کشتزارهای غله صدای تیز و بلندی تولید میکند؛ جرواسک؛ زنجره؛ زله.
-
جیرجیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jirjirak حشرهای شبیه ملخ که نوع نر آن بهوسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی تولید میکند؛ جزد؛ چزد؛ جرواسک.
-
زله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] zalle حشرهای سبزرنگ شبیه ملخ که بیشتر در غلهزار یافت میشود و صدای بلندی ایجاد میکند؛ جرواسک؛ چزد؛ زانه: ◻︎ بانگ زله کرد خواهد کرّ گوش / وایچ ناساید به گرما از خروش (رودکی: ۵۳۳).