کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jarre کوزۀ سفالی بزرگ و دستهدار؛ سبو.
-
جره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jorre ۱. جانور نر، بهویژه پرنده.۲. جَلد؛ چابک.
-
جره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] jorre از سازهای موسیقی شبیه تار: ◻︎ مغنی، برآن جُرۀ جاننواز / بر آهنگ ما نالهٴ نو بساز (نظامی۶: ۱۱۵۷).
-
جره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جرَّة] [قدیمی] jorre دام؛ تله.
-
واژههای مشابه
-
جره باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jorrebāz باز نرِ تیزپرواز: ◻︎ بر اوج فلک چون پَرَد جرهباز / که در شهپرش بستهای سنگِ آز؟ (سعدی۱: ۱۴۵).
-
واژههای همآوا
-
جرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] jarh ۱. زخم.۲. (حقوق) باطل کردن شهادت؛ رد کردن گواهی گواهان.۳. [قدیمی] بد گفتن.۴. [قدیمی] عیب.〈 جرحوتعدیل: [مجاز] حذف و اصلاح پارهای از کلمات و مطالب نوشتهای برای معتدل ساختن آن.