کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jaras زنگ، بهویژه زنگی که بر گردن چهارپایان میبستند.
-
جرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jaras =چَرَس: ◻︎ کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب / وه که بس بیخبر از این همه بانگ جرسی (حافظ: ۹۰۸).
-
جستوجو در متن
-
درا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹درای› [قدیمی] darā ۱. زنگ بزرگ که بر گردن چهارپایان ببندند؛ جرس: ◻︎ درآینده هرسو درای شتر / ز بانگ تهی مغز را کرده پُر (نظامی۵: ۸۰۴).۲. پتک.