کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جراح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جراح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [عربی] (پزشکی) jarrāh پزشکی که بعضی بیماریها، آسیبها، و ناهنجاریها را با بریدن و شکافتن اعضای بدن معالجه میکند.
-
جراح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع جِراحَة] [قدیمی] jerāh =جراحت
-
واژههای همآوا
-
جرعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جرعَة] jor'e ۱. مقداری از آب یا مایع دیگر که در یک دفعه آشامیدن به گلو وارد میشود؛ قُلُپ.۲. [قدیمی، مجاز] شراب: ◻︎ برخیز ساقیا به کرم جرعهای بریز / بر عاشقان غمزده زآن جام غمزدا (جامی: ۳).
-
جستوجو در متن
-
آسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'āsi جراح؛ پزشک: ◻︎ نوشدارو و مفرح که جُوی فعل نکرد / هم بدان آسی آسیمهنظر بازهید (خاقانی: ۱۶۴).
-
رگ زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ragzan کسی که پیشهاش رگ زدن است؛ کسی که دیگری را رگ میزند و از بدن او خون کم میکند؛ فصاد؛ رگشناس: ◻︎ درشتی و نرمی به همدر بِه است / چو رگزن که جراح و مرهمنه است (سعدی۱: ۴۵).
-
جراحی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (پزشکی) jarrāhi ۱. شغل و عمل جراح.۲. شاخهای از پزشکی که عبارت است از بریدن و شکافتن قسمتهای مختلف بدن، برداشتن یا ترمیم بافتهای مریض و معیوب، و پیوند و بخیۀ جراحات.〈 جراحی پلاستیک: (پزشکی)۱. نوعی جراحی سطحی که برای ...
-
میل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از لاتینی] mil ۱. آلت فلزی باریک و دراز به شکل لوله.۲. (ورزش) یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته میشود.۳. آلتی که با آن سرمه به چشم میکشند.۴. آلتی که جراح درون زخم فرومیبرد.۵. واحد اندازهگیری مسافت، برابر با یکسوم فرسخ...