کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ریاضی) jazr یکی از مقسومعلیههای هر عدد که با ضرب آن در خودش، آن عدد بهدست میآید، برای مثال جذر سه، عدد نُه است.〈 جذر اصم: (ریاضی) [قدیمی] عددی که جذر صحیح نداشته نباشد و کسری در آن باشد، مثل عدد دَه که اگر آن را مجذور فرض کنیم ...
-
جذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جدر› [قدیمی، مجاز] jazr ۱. شتر مادۀ چهارساله: ◻︎ چگونه جذری، جذری کجا ز پستانش / هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۵).۲. زر قلب و ناسره: ◻︎ کنند واجب جذری هم اندر آن ساعت / به هر شبی و سپارد به ناقد وزّان (عنصری: ۳۴۳).
-
واژههای همآوا
-
جزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ مد] jazr پایین رفتن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ ماه یا خورشید.〈 جزرومد: پایین رفتن و بالا آمدن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ خورشید و ماه.
-
جزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گزر] (زیستشناسی) [قدیمی] jazar =هویج
-
جستوجو در متن
-
اصم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اصمّ] 'asam[m] ۱. (ریاضی) = جذر 〈 جذر اصم۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن.۳. [جمع: صُمّ] [قدیمی] ویژگی کسی که گوشش نمیشنود؛ کر؛ ناشنوا.۴. [قدیمی] سخت؛ محکم.
-
رادیکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: radical] rādikāl ۱. (شیمی) بنیان.۲. ریشه و اصل کلمه.۳. (ریاضی) علامت جذر و کعب.۴. (صفت) (سیاسی) طرفدار اصلاحات اساسی در امور کشور برای آسایش مردم.