کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) jodāy(')i ۱. قطع رابطۀ زناشویی؛ طلاق.۲. دوری؛ فراق.۳. تفکیک: جدایی دین از سیاست.
-
جستوجو در متن
-
انفکاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enfekāk از هم جدا شدن؛ جدایی.
-
مباعدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مباعَدة] [قدیمی] mobā'edat دوری؛ جدایی.
-
فراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فِراق] fe(a)rāq جدا شدن و دور شدن از یکدیگر؛ جدایی.
-
فرقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فرقة] [قدیمی] forqat فراق؛ جدایی.
-
هجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hejr دوری و جدایی از کسی.
-
افتراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'efterāq ۱. از یکدیگر جدا شدن؛ جدایی.۲. پراکنده شدن.
-
تمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamayyoz جدا شدن؛ فرق و جدایی پیدا کردن.
-
بینونت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَینونة] [قدیمی] beynunat ۱. جدا شدن از کسی.۲. جدایی؛ مفارقت.
-
مفارقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفارَقة] mofāreqat ۱. جدا شدن از هم.۲. جدایی و دوری.
-
هجران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hejrān جدایی؛ دوری از دوستان و یاران.
-
بریدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) boridegi ۱. برش.۲. شکاف.۳. جدایی.
-
برینش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] borineš ۱. بُرِش؛ بُرندگی.۲. [مجاز] جدایی.
-
لاینفک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لاینفکُ (= جدا نمیشود)] lāyanfak[k] جدانشدنی؛ ناگشودنی؛ جداییناپذیر؛ چارهناپذیر.