کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جا مَنّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آرام جا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آرامجای› [قدیمی] 'ārāmjā جای آرمیدن؛ جای آسایش: ◻︎ پرستش کنم پیش یزدان به پای / نبیند مرا کس به آرام جای (فردوسی۲: ۱۵۷۵).
-
جابه جا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) jābejā ۱. محلبهمحل؛ مکانبهمکان؛ نقطهبهنقطه: ◻︎ آن حکیم خارچین استاد بود / دست میزد جابهجا میآزمود (مولوی: ۴۱).۲. درحال؛ فوراً؛ فیالفور: جابهجا افتاد و مرد.〈 جابهجا شدن: (مصدر لازم)۱. از جایی به جای دیگر رفتن.۲. از جای خود تکان ...
-
فراخ جا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فراخجای› [قدیمی] farāxjā جای گشاده؛ محل وسیع.
-
شرم جا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شرمجای› (زیستشناسی) [قدیمی] šarmjā = شرمگاه