کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای عبادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آباد جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābādjāy جای آباد؛ آبادبوم؛ هر جای آباد که در آن آب و گیاه و مردم باشند: ◻︎ چنین داد پاسخ که آبادجای / نیابی مگر باشدت رهنمای (فردوسی: ۶/۱۶۷).
-
پناه جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] panāhjāy = پناهگاه
-
جای باش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جایباشش› jāybāš ۱. جای اقامت؛ محل اقامت.۲. خانه؛ سرا؛ منزل.
-
جای گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jāygir ۱. پُرحجم؛ جاگیر.۲. [قدیمی] کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته و جای خود را محکم کرده باشد: ◻︎ بیانی چنان روشن و دلپذیر / که در دل نه، در سنگ شد جایگیر (نظامی۶: ۱۰۵۹).۳. [قدیمی، مجاز] پذیرفته؛ مورد قبول.۴. [قدیمی، مجاز] مؤثر.۵. [قدیمی] ج...
-
جستوجو در متن
-
عبادت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatxāne عبادتگاه؛ معبد؛ جای عبادت و پرستش.
-
عبادت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatkār ویژگی آنکه کارش عبادت است؛ عابد؛ پارسا.
-
عبادت نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹عبادتنمای› [قدیمی] 'ebādatnamā ویژگی آنکه پیش چشم خلق عبادت میکند و عبادت خود را به رخ مردم میکشد؛ ریاکار: ◻︎ گنهکار اندیشناک از خدای / به از پارسای عبادتنمای (سعدی۱: ۱۱۸).
-
بندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bandegi ۱. بنده بودن.۲. عبادت؛ پرستش.
-
خداپرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodāparasti عبادت و پرستش خدا؛ توحید.
-
پرستش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) parasteš ۱. بندگی.۲. نیایش؛ عبادت.
-
پرستشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرستشگه، پرستشکده› parastešgāh جای پرستش و عبادت؛ معبد؛ عبادتگاه.
-
پرستشگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) parastešgari ۱. نیایش؛ عبادت.۲. [قدیمی] خدمت.
-
شب خیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šabxizi برخاستن در شب برای عبادت.
-
معبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: معابد] ma'bad محل عبادت؛ عبادتگاه؛ پرستشگاه.