کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای بیرون در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پناه جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] panāhjāy = پناهگاه
-
جای باش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جایباشش› jāybāš ۱. جای اقامت؛ محل اقامت.۲. خانه؛ سرا؛ منزل.
-
جستوجو در متن
-
پلغیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] poloqidan ۱. پلغپلغ زدن مایعی غلیظ در حال جوشیدن میان دیگ.۲. بیرون جستن یا بیرون آمدن چیزی از جای خود یا از حد طبیعی خود مانند برآمدگی و برجستگی چشم.
-
خروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xoruj ۱. خارج شدن؛ بیرون آمدن؛ بیرون رفتن.۲. (اسم) (ادبی) از حروف قافیه که پس از حرف وصل قرار دارد، چنانکه در «کشتیم» و «رشتیم»، «ی» حرف وصل و «م» خروج است.۳. [قدیمی] بیرون شدن از اطاعت؛ طغیان؛ عصیان.〈 خروج کردن: (مصدر لازم) ...
-
چراغ سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqsang مادهای که در بعضی از غارها از درزها و شکافهای سنگ بیرون میآید؛ مومیا؛ مومیایی.
-
خرخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹خراخر، خره› xorxor صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید؛ خروپف؛ خرناسه.
-
هژهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] hažhār دندان زایدی که در دهان اسب درمیآید و تا آن را بیرون نیاورند نمیتواند علوفه بخورد.
-
خانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānedār ۱. [مجاز] زنی که امور خانه را اداره کرده و در بیرون از خانه کار نمیکند.۲. [مجاز] ماهر در انجام کارهای خانه(زن).۳. صاحب خانه.
-
آبزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābzeh ۱. درز و شکاف باریک که آب از آن تراوش کند؛ هر روزن و درز در ظرف یا زمین که آب از آن بیرون تراود؛ زهآب.۲. آبی که از کنار چشمه یا تالاب بیرون آید؛ زهاب.
-
بیرونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بیرون) [مقابلِ اندرونی] biruni ۱. مربوط به بیرون: واکنشهای بیرونی.۲. خارجی؛ ظاهری.۳. (اسم) [مقابلِ اندرونی] قسمتی در خانه که به اندرونی وصل میشد و مخصوص پذیرایی مهمانان مرد بود.
-
سوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sonde] (پزشکی) sond ۱. میلۀ توخالی که در زخم فروبرند تا مقداری از آن را بیرون بیاورند و ببینند از چه نوع است.۲. لولهای باریک که برای داخل کردن مایعی به بدن یا خارج ساختن مایعی از بدن، مانند بیرون کشیدن ادرار از مثانه به کار میرود.
-
آبده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābdeh ۱. آبدهنده.۲. آن قسمت از مجرای قنات در زیرزمین که آب از آن بیرون میآید و داخل قنات میشود.
-
آتش فشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašfešān ۱. افشانندۀ آتش: کوه آتشفشان.۲. (اسم) (زمینشناسی) حفرهای در پوستۀ زمین که از دهانۀ آن بخارهای گوگردی و مواد گداخته بیرون آید.۳. [مجاز] آنچه برق بزند.
-
آروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آرغ، وروغ، روغ، رغ› 'āro(u)q باد صداداری که از راه گلو بیرون آید؛ رچک؛ آجل: ◻︎همیشه لب مرد بسیارخوار / در آروغ بد باشد از ناگوار (نظامی۵: ۱۰۹۹).