کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جایگیری مهاجرتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آباد جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābādjāy جای آباد؛ آبادبوم؛ هر جای آباد که در آن آب و گیاه و مردم باشند: ◻︎ چنین داد پاسخ که آبادجای / نیابی مگر باشدت رهنمای (فردوسی: ۶/۱۶۷).
-
پناه جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] panāhjāy = پناهگاه
-
جای باش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جایباشش› jāybāš ۱. جای اقامت؛ محل اقامت.۲. خانه؛ سرا؛ منزل.
-
جای گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jāygir ۱. پُرحجم؛ جاگیر.۲. [قدیمی] کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته و جای خود را محکم کرده باشد: ◻︎ بیانی چنان روشن و دلپذیر / که در دل نه، در سنگ شد جایگیر (نظامی۶: ۱۰۵۹).۳. [قدیمی، مجاز] پذیرفته؛ مورد قبول.۴. [قدیمی، مجاز] مؤثر.۵. [قدیمی] ج...