کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی باستان] jāh ۱. مقام؛ مکان؛ منزلت؛ جایگاه؛ قدر و شرف؛ علو منزلت؛ شٲن و جلال.۲. فر و شکوه.
-
واژههای مشابه
-
آصف جاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. عبری] 'ās(a)efjāh لقب بعضی وزیران بزرگ.
-
جاه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] ‹جاهجوی› [قدیمی] jāhju =جاهطلب: ◻︎ بر زمین زن صحبت این زاهدان جاهجوی / مشتریصورت ولی مریخسیرت در نهان (خاقانی: ۳۲۷).
-
جاه طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. عربی] jāhtalab کسی که برای رسیدن به مقام و مرتبۀ بلند کوشش کند؛ خواهان جاه و مقام.
-
جاه طلبی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. عربی] jāhtalabi علاقهمندی به کسب مقام و شهرت.
-
ذی جاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. معرب] ‹ذوجاه› [قدیمی] zijāh صاحب جاهومقام؛ دارای قدر، شرف، و منزلت.
-
صاحب جاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. معرب] [قدیمی] sāhebjāh دارای مقام و منصب؛ صاحب قدر و منزلت؛ ارجمند.
-
عالی جاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. معرب] [قدیمی] 'ālijāh دارای مقام و مرتبۀ بلند؛ عالیمرتبه.
-
جستوجو در متن
-
قوی شوکت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qavišo[w]kat دارای جاهوجلال و شکوه بسیار.
-
کیابیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kiyābiyā جاه؛ جلال؛ شٲن؛ شوکت.
-
منزلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منزِلة] ‹منزله› manze(a)lat جاهومقام؛ قدرومرتبه؛ رتبه.
-
شکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوهیدن› [قدیمی] šokuhidan اظهار بزرگی و جاهوجلال کردن.
-
شکوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šokuhe شکوه؛ جاهوجلال؛ زیبایی؛ جمال.