کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جانب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: جوانب] jāneb ۱. پهلو؛ کرانه؛ طرف.۲. جهت.۳. ناحیه.
-
واژههای مشابه
-
جانب دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] jānebdār طرفدار؛ حمایتکننده.
-
جانب داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] jānebdāri حمایت؛ طرفداری.
-
جستوجو در متن
-
طباطبایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طباطبا، لقب اسمعیلبن ابراهیم، از اولاد امامحسن، اسم) [عربی. فارسی] tabātabāy(')i ویژگی کسی که هم از جانب پدر و هم از جانب مادر سید باشد.
-
جوانب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جانب] javāneb =جانب
-
من لدن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] menladon ۱. از نزد؛ از جانب.۲. [مجاز] از جانب خدا؛ دارای جنبۀ الوهی.
-
تلقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تلقاء] [قدیمی] telqā جانب؛ سو.
-
عطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَعطاف] [قدیمی] 'etf کرانه؛ جانب.
-
ورانبر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] varambar آن طرف؛ آن جانب؛ آن سوی.
-
وحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] vahy ۱. آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود.۲. [قدیمی] آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود: وحی شیطان.〈 وحی مُنزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد.
-
بی طرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitaraf ۱. آنکه از دیگری جانبداری نکند.۲. (سیاسی) دولتی که در کشمکشهای سیاسی و جنگها جانب دولت دیگر را نگیرد.
-
رسول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رُسُل] rasul ۱. فرستادهشده از جانب خدا؛ پیغمبر.۲. [قدیمی] کسی که مٲمور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد؛ فرستادهشده؛ پیغامبر؛ قاصد؛ پیک.
-
سمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سموت] samt ۱. طرف؛ جانب.۲. راهوروش؛ طریق.