کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاناً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جانا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) مرکب از جان + الف ندا] jānā خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد؛ ای جان.
-
واژههای همآوا
-
جانا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) مرکب از جان + الف ندا] jānā خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد؛ ای جان.
-
جستوجو در متن
-
هواخواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹هویخواه› havāxāh ۱. [مجاز] مشتاق؛ آرزومند: ◻︎ هواخواه توٲم جانا و میدانم که میدانی / که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی (حافظ: ۹۴۶).۲. [مجاز] حامی؛ طرفدار؛ کسی که از دیگری طرفداری بکند.۳. [قدیمی] یار؛ دوست.
-
پروازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parvāze ۱. توشه و طعامی که در سفر یا گردش و شکار با خود بردارند: ◻︎ جانا چه توان کرد که اندر ره عشقت / الا جگر سوخته پروازۀ ما نیست (؟: مجمعالفرس: پروازه).۲. آتشی که پیش پای عروس و داماد بیفروزند.۳. زرورق و ریزههای زر که در شب عروسی ب...
-
تنوین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) tanvin در دستور زبان عربی، دو فتحه، دو کسره، و دو ضمه که در آخر برخی کلمات عربی درمیآید و با صدای ـَن، ـِن، و ـُن تلفظ میشود: عالماً، عامداً، واقعاً. Δ تنوین مخصوص کلمات عربی است و اگر کلمۀ فارسی را با تنوین بنویسند یا تلف...