کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جانان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jānān دلبر زیبا و بسیار دوستداشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد؛ معشوق؛ محبوب: ◻︎ خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲: ۵۳۳).
-
جستوجو در متن
-
آهخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āhexte برکشیده؛ برآورده؛ آهیخته؛ آخته: ◻︎ غمزهٴ ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ / زلف جانان از برای صید دل گسترده دام (حافظ: ۶۲۲).
-
غلاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاله، گلاله› [قدیمی] qolāle زلف؛ دستۀ موی؛ کاکل: ◻︎ جهان شد از نفحات نسیم مشکافشان / چنانکه از دم مجمر غلالهٴ جانان (کمالالدین اسماعیل: ۷۷).
-
رقطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رقطاء، مؤنثِ ارقط] raqtā ۱. (ادبی) در بدیع، شعری که در هر کلمۀ آن یک حرف نقطهدار و یک حرف بینقطه باشد مانند این بیت: جان کند تازه غمزۀ جانان / میسزد جای وی میانۀ جان.۲. فتنه.
-
خجلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَجلة] [قدیمی] xejlat = خجالت: ◻︎ گل سرخ چون روی خوبان بهخجلت / بنفشه چو زلفین جانان معطر (ناصرخسرو: لغتنامه: خجلت)، ◻︎ شخصم به چشم عالمیان خوبمنظر است / وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش (سعدی: ۸۹).
-
یعنی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [عربی] ya'ni ۱. چنین معنی میدهد: ◻︎ شه از دیدار آن بلّور دلکش / شده خورشید یعنی دل پرآتش (نظامی۲: ۱۴۹).۲. (قید) آیا: ◻︎ شنیدم گشت جانان مهربان، یعنی چنین باشد؟ / چو شمعش دل یکی شد با زبان، یعنی چنین باشد؟ (وحید: لغتنامه: یعنی).۳. (قی...
-
چون
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) čon ۱. از آنجا که؛ زیرا: ◻︎ ز تو سام دانم که بُد مردتر / بخست این شهی چون نبد بدگهر (فردوسی۲: ۲۶۱۵).۲. (حرف اضافه) مانندِ؛ مثلِ: ◻︎ چون برگ لاله بودهام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی۱: ۸۸).۳. (حرف، قید) وقتیکه: ◻︎ سخن چون برابر شود...