کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جامع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] jāme' ۱. [جمع: جوامع] هر چیز تمام و کامل.۲. مشتمل بر. حاوی.۳. جمعکننده؛ گردآورنده؛ فراهمآورنده.۴. (اسم) مسجد بزرگ هر شهر که در آن نماز جمعه میخوانند؛ مسجد آدینه.
-
واژههای مشابه
-
جامع الاطراف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] jāme'ol'atrāf ۱. آنچه در آن رعایت همۀ جوانب شده باشد؛ تام؛ تمام؛ کامل.۲. [مجاز] شخصی که دارای معلومات گسترده باشد.
-
جامع الحروف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) jāme'olhoruf در بدیع، بیت یا جملهای که تمام حروف هجا را در آن بیاورند، بهصورتیکه حرفی کم نباشد و مکرر هم نشود.
-
جامع الشرایط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جامعالشّرائط] jāme'oššarā'y(')et کسی که صفات و شرایط لازم برای کاری را داشته باشد؛ واجد شرایط.
-
جستوجو در متن
-
اجمع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ajma' کاملترین؛ جامعترین.
-
مستجمع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostajme' جمعکننده؛ جامع؛ کامل.
-
حائز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hā'(y)ez جامع؛ دارا؛ دربردارنده.
-
اونیورسال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [انگلیسی: universal] 'universāl ۱. کلی؛ جامع.۲. عمومی؛ همگانی.۳. جهانگیر.
-
فوق التمام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فَوقالتّمام] (فلسفه) fo[w]qottamām ۱. آنچه مافوق کمال است.۲. ذات حق که جامع جمیع مراتب کمالات است.
-
مسجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مساجد] masjed محل عبادت مسلمانان.〈 مسجد جامع (آدینه): مسجدی که روزهای جمعه در آن نماز جمعه میخوانند.
-
مرجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع] marja' ۱. چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه میکنند.۲. مجتهد جامعالشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد.۳. [قدیمی] محل بازگشت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بازگشتن.〈 مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در ت...
-
اهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اهالی] 'ahl ۱. شایسته؛ سزاوار.۲. (اسم) خانواده.۳. (اسم) فامیل؛ افراد خانواده و عشیره؛ قوموخویش؛ خاندان.۴. (اسم) کسانی که در یک جا اقامت دارند.۵. (اسم) وابسته؛ علاقهمند؛ پیرو: اهل تریاک، اهل سفر، اهل تسنن.۶. دارای ویژگیها و ا...