کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جاف جاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹جاف، جفجاف› [قدیمی] jāfjāf زنی که به یک شوهر قناعت نکند و آرام نگیرد؛ زن بدکار؛ قحبه؛ فاحشه: ◻︎ ز دانا شنیدم که پیمانشکن / زن جافجاف است آسانفکن (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۵)، ◻︎ جافجاف است و شوخگین و سترگ / زنده مگذار دول را زنهار ...
-
جستوجو در متن
-
جفجاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jafjafe =جافجاف
-
غرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غرش› [قدیمی] qar[a]s خشم؛ غضب؛ تندی؛ تندخویی: ◻︎ گرنه بدبختمی مرا که فگند / به یکی جافجاف زودغرس؟ (رودکی: ۵۰۳).