کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَیر] seyr ۱. رفتن و گردش کردن؛ راه رفتن.۲. گردش.۳. بررسی.〈 سیر الیاللـﻪ: (تصوف) رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت.〈 سیر آفاق و انفس: [مجاز] رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انس...
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sēr] sir ۱. [مقابلِ گرسنه] آنکه تازه غذا خورده و معدهاش پر است و دیگر میل به خوراک ندارد.۲. پر؛ سرشار.۳. بیزار.
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ستیر، استیر› sir واحد اندازهگیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم (= ۱۶ مثقال یا یکچهارم من تبریز).
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: siyr] (زیستشناسی) sir ۱. غدۀ زیرزمینی گیاه سیر با قطعههای جداگانه و سفید رنگ در غشاهای نازک و ظریف که بوی تندی دارد.۲. گیاه این غده که علفی، پایا، و از خانوادۀ سوسن است.
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمعِ سیرَة] [قدیمی] siyar = سیرت