کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: چرب] [قدیمی] sarb ۱. چربی.۲. (صفت) چرب.۳. پیه شکم؛ پیه رقیقی که معده و رودهها را فرامیگیرد.
-
واژههای همآوا
-
سرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسراب] [قدیمی] serb ۱. گلۀ آهو.۲. دستۀ پرندگان.۳. جماعت.۴. راه.۵. قلب؛ دل.
-
سرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: srpīn] ‹اسرب› (شیمی) sorb فلزی نرم، چکشخور، قابل تورق و کمدوام به رنگ خاکستری که در مجاورت هوا تیره و در ۳۲۷ درجه سانتی گراد حرارت ذوب میشود. برای ساختن ساچمه، گلوله، حروف چاپخانه و روکش سیمهای برق به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
چادر
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: čādar (اسم) [سنسکریت] čādor ۱. بالاپوشی که زنان مسلمان روی سر میاندازند و تمام اندام آنها را میپوشاند: ◻︎ بس قامت خوش که زیر چادر باشد / چون باز کنی مادر مادر باشد (سعدی: ۱۷۷).۲. سرپناهی موقتی که با پارچه یا وسایل دیگر برای درامان ماندن ...