کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثاقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثاقب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sāqeb ۱. نافذ (فکر).۲. [جمع: ثَواقِب] روشن؛ تابان؛ درخشان.۳. (پزشکی) ویژگی دردی که صاحب آن میپندارد اندام او را سوراخ میکنند.
-
جستوجو در متن
-
عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عُقول] 'aql ۱. قوای ذهنی مغز که اندیشیدن، ادراک حسن و قبح، رفتار معنوی انسان، و مانند آن را هدایت میکند؛ خرد.۲. (اسم) ذهن؛ اندیشه.۳. (فلسفه) = 〈 عقل اول〈 عقل اول: (فلسفه) آنچه نخستینبار از ذات حق صادر شده.〈 عقل...
-
شهاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شِهاب، جمع شُهُب و شُهبان و شِهبان] ša(e)hāb ۱. شعله؛ شعلۀ آتش.۲. (نجوم) خطی روشن در آسمان که بر اثر برخورد سنگی آسمانی با جوّ زمین و سوختن آن ایجاد میشود.〈 شهاب ثاقب: (نجوم) = شهاب ša(e)hā
-
رای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آراء] ra'y ۱. عقیده؛ نظر؛ اندیشه.۲. عقیدۀ کسی یا کسانی دربارۀ چیزی یا کسی.۳. (سیاسی) برگهای که نشاندهندۀ نظر فرد در مورد یک امر سیاسی، بهویژه انتخابات است: رٲیش را در صندوق انداخت.۴. حکم دادگاه.۵. (اسم مصدر) [عامیانه] قضاوت؛ ...