کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: team] tim ۱. گروهی بازیکن که با یکدیگر در مقابل یک گروه ورزشی دیگر بازی میکنند یا مسابقه میدهند: تیم فوتبال.۲. گروهی مرکّب از دو نفر یا بیشتر که برای یک هدف مشخص تلاش میکنند: تیم پزشکی.
-
تیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی] [قدیمی] tim ۱. کاروانسرا.۲. بنایی شامل چند دکان یا حجره که بازرگانان در آنجا دادوستد میکنند؛ بازار: ◻︎ امیدهاست که از یال او ادیم برند / هزار کفشگر اندر میان رستهٴ تیم (سوزنی: لغتنامه: تیم).
-
تیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tim ۱. اندوه؛ دلتنگی.۲. غمخواری.
-
جستوجو در متن
-
بسکتبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: basketball] (ورزش) basketbāll نوعی ورزش گروهی که با دو تیم پنجنفره و در زمینی مستطیلشکل انجام میشود و هر گروه سعی میکنند توپ را وارد حلقۀ تیم مقابل کند.
-
دربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: derby] (ورزش) derbi مسابقهای که میان دو تیم همشهری برگزار میشود؛ شهرآورد.
-
باشتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāštin میوه؛ بار درخت: ◻︎ پیش گرفته سبد باشتین / هریک همچو در تیم حکیم (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۴).
-
کاپیتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitaine] kāpitān ۱. خلبان.۲. ناخدای کشتی.۳. بازیکنی که در حین بازی هدایتگر و سخنگوی تیم است.
-
فوتبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: football] (ورزش) futbāl از ورزشهای دستهجمعی که بین دو گروه یازدهنفری در میدانی بهشکل مستطیل انجام میشود و هر تیم سعی میکند توپ را وارد دروازۀ حریف کند.
-
راگبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: rugby] (ورزش) [قدیمی] rāgbi ورزشی گروهی که میان دو تیم پانزده نفره و در زمینی مستطیلشکل انجام میشود و هر گروه سعی میکند توپ بیضیشکل را وارد دروازۀ حریف کند؛ رگبی.
-
دوبل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: double] dubl ۱. دوبرابر؛ مضاعف.۲. (اسم) بخش دولایۀ لباس که در هنگام دوختن، روی خودش تازده و دوخته شده باشد.۳. (ورزش) ویژگی بازی تنیس، پینگپونگ، یا بدمینتون که در آنها هر تیم به جای یک بازیکن، دو بازیکن را وارد زمین میکند و بازی چها...
-
تاکتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tactique] tāktik ۱. (نظامی) فن حرکت دادن سربازان و به کار انداختن نیروها و امکانات نظامی در جنگ.۲. فن انجام کاری.۳. (ورزش) شیوۀ برنامهریزی یک تیم ورزشی.
-
مهمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: mahman] ‹میهمان› mehmān ۱. کسی که به خانۀ کس دیگر میرود و در آنجا از او پذیرایی میکنند.۲. کسی که در هتل، مهمانخانه، مسافرخانه، و مانند آن اقامت دارد.۳. (صفت) کسی که موقتاً و یا بدون دریافت و پرداخت پول به کاری میپردازد: دانشجو...
-
یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: âyārîh-âyār] yār ۱. محبوب؛ معشوق.۲. دوست؛ رفیق؛ همدم.۳. (ورزش) هریک از بازیکنان یک تیم.۴. (اسم، صفت) همکار.۵. (اسم، صفت) [مجاز] همراه.۶. (اسم، صفت) مددکار.۷. دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): هوشیار.۸. یاریرساننده؛ کمککننده (در ترکیب با...