کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیغۀ برف پاک کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تیغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tiqe ۱. لبۀ تیز هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند.۲. دیوار یکلایی نازک که به قطر یک وجهِ باریکترِ آجر ساخته شود.۳. واحد شمارش هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند.۴. شعاع؛ تابش: تیغهٴ آفتاب.۵. دیوارۀ باریک سر کو...
-
جستوجو در متن
-
برف پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfpākkon ۱. پارو؛ وسیلهای که با آن برف را از روی بام یا زمین میروبند.۲. کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۳. وسیلهای نصبشده بر روی شیشۀ اتومبیل برای پاک کردن و کنار زدن برف و باران.
-
برف روب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfrub ۱. روبندۀ برف؛ کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۲. ماشینهای مخصوص که در زمستان جادهها را از برف پاک میکنند.
-
ماهوت پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی. فارسی] māhutpākkon ابزاری برسمانند که با آن گردوخاک لباس و کلاه را پاک میکنند؛ برس.
-
سبزی پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sabzipākkon ۱. سبزیپاککننده؛ کسی که سبزیهای خوردنی را پاک و تمیز میکند.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] متملق و چاپلوس.
-
افتادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'oftādegi ۱. حالت افتاده بودن.۲. [مجاز] فروتنی؛ تواضع: ◻︎ ز خاک آفریدت خداوند پاک / پس ای بنده افتادگی کن چو خاک (سعدی۱: ۱۱۵).۳. [مجاز] کمبود؛ نقص.
-
داد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dāt] dād ۱. [مقابلِ بیداد] عدل؛ انصاف: ◻︎ در داد بر دادخواهان مبند / ز سوگند مگذر نگهدار پند (فردوسی۲: ۷۹۹)، ◻︎ جفاپیشگان را بده سر به باد / ستم بر ستمپیشه عدل است و داد (سعدی۱: ۹۸).۲. [عامیانه] بانگ بلند؛ فریاد؛ فغان: ◻︎ برفت آن گلبن...