کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیر گردون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شاه تیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāhtir ۱. تیر بزرگ.۲. چوب دراز و ستبر که در سقف خانه کار میگذارند.
-
هفت تیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) haf[t]tir نوعی سلاح گرم کوچک دستی که هفت فشنگ در آن جا میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
چکاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹چکانیدن، چاکانیدن› čekāndan ۱. مایعی را قطرهقطره در چیزی ریختن؛ چکهچکه ریختن: ◻︎ ناله بر گردون رسانیدن گرفت / وز دو دیده خون چکانیدن گرفت (جامی۲: ۴۳۴).۲. خالی کردن تپانچه یا تفنگ؛ کشیدن ماشۀ اسلحه و تیر انداختن.
-
شاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šāh] šāh ۱. کسی که بر کشوری پادشاهی میکند؛ پادشاه؛ سلطان؛ شهریار؛ صاحب تاجوتخت؛ تاجور.۲. بهترین (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاهبیت.۳. مهمترین؛ اصلی؛ بزرگترین (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاهراه، شاهپر، شاهتیر.۴. (ورزش) در شطرنج، مهمتری...
-
چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čarx ۱. وسیلهای مدور با حرکت دورانی که دور محور خود میچرخد: چرخ درشکه، چرخ گاری، چرخ اتومبیل.۲. هر نوع وسیلۀ مکانیکی دستی یا موتوری دارای حرکت چرخشی: چرخ خیاطی، چرخ پنبهریسی، چرخ نخریسی.۳. هر نوع وسیلۀ کوچک چرخدار جهت حمل بار.۴. [عامیانه] ...