کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیر و تفنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هفت تیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) haf[t]tir نوعی سلاح گرم کوچک دستی که هفت فشنگ در آن جا میگیرد.
-
جستوجو در متن
-
تیررس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tire(a)s مسافتی که تیر بُرد کند و به هدف برسد؛ انتهای مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از توپ یا تفنگ به آن برسد و از آن بیشتر نرود.
-
یراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] yarāq ۱. ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ، و امثال آنها.۲. زین و برگ اسب.۳. نوار بافتهشده از مفتولهای نازک فلزی.
-
چکاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹چکانیدن، چاکانیدن› čekāndan ۱. مایعی را قطرهقطره در چیزی ریختن؛ چکهچکه ریختن: ◻︎ ناله بر گردون رسانیدن گرفت / وز دو دیده خون چکانیدن گرفت (جامی۲: ۴۳۴).۲. خالی کردن تپانچه یا تفنگ؛ کشیدن ماشۀ اسلحه و تیر انداختن.