کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیره گل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تیره بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tirebaxt سیاهبخت؛ بدبخت.
-
تیره دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tiredel ۱. سیهدل؛ گمراه.۲. بدخواه.
-
تیره رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tirerāy ۱. بدرای؛ بداندیش.۲. نادرست.
-
تیره رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tirerang سیاهرنگ.
-
تیره روان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tireravān سیهاندرون؛ تیرهدل؛ سیاهدل: ◻︎ چو پیروز شد دزد تیرهروان / چه غم دارد از گریهٴ کاروان (سعدی: ۹۳).
-
تیره روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tireruz تیرهروزگار؛ سیهروزگار؛ سیهروز؛ بدبخت.
-
جستوجو در متن
-
آتشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آتش) 'ātaši ۱. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.۲. [عامیانه، مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.۳. [مجاز] سوزان.۴. (اسم) (زیستشناسی) = گُل 〈 گل سرخ۵. پختهشده با آتش: سیبزمینی آتشی.۶. [قدیمی] نوعی کهربای زردرنگ.
-
گل سرخیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golsorixiyān تیرهای از گیاهان جداگلبرگ شامل انواع گل سرخ و درختان آلو، گوجه، زردآلو، سیب، گلابی، هلو، و به.
-
لبدیسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) labdisān تیرهای از رستنیهای گلدار که گل آنها دارای دو لب است، مانند نعنا.
-
پروانش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pervenche] (زیستشناسی) pervānš گیاهی از تیرۀ زیتونیان، با ساقۀ خزنده و گلهای سفید یا آبیِ پنجگلبرگی؛ گل تلفنی.
-
پیاله داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی. فارسی، جمعِ پیالهدار] (زیستشناسی) piyāledārān تیرهای از دولپهایهای بیگلبرگ که میوۀ آنها در پیالهای که از به هم پیوستن برگهای گل تشکیل میشود قرار میگیرد.
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gul] gol ۱. (زیستشناسی) اندام تولیدمثل گیاهان نهاندانه که پس از مدتی بهجای آن میوه بهوجود میآید و شامل کاسبرگ، گلبرگ، پرچم، و مادگی است: گل سیب، گل بادام.۲. (زیستشناسی) هریک از گیاهان بوتهای یا درختچهای کوچک با قسمتی شبیه اندام ...
-
خاردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xārdār ۱. دارای خار: گل خاردار، سیمخاردار.۲. (اسم) (زیستشناسی) کرمی کوچک، از آفتهای مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلیمتر، رنگ سبز زیتونی یا قهوهای، خالهای تیرهرنگ، و برآمدگیهای کوتاه بهشکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا میشود و غوزه...
-
هل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹هیل› (زیستشناسی) hel ۱. درختی کوتاه با گلهای ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر میرسد و از سهسالگی به بار مینشیند.۲. میوۀ این درخت که کوچک، صنوبری، و به اندازۀ بند انگشت است با پوست تیرهرنگ و دانههای...